⚘نماز شهدا
خاطره ای از يكی از دوستان شهيد سید ابراهيم شجيعی « يک بار كه با اتوبوس هم سفر بوديم ، وقت نماز صبح شد . سيد به من گفت : برو به راننده بگو برای نماز نگه نمی داره ؟ زمستان بود و خيلي هوا سرد . ظاهرا راننده هم قصد نداشت جايی نگه داره.
من رفتم جلو و به راننده گفتم ، ولی او اعتنا نكرد . سيد خودش بلند شد و با لحن خوبی به راننده فهماند كه وقت نماز صبح است و شايد بعضی ها بخواهند نماز بخوانند . راننده در حالی كه ناراحت شده بود ، كنار يک پل نگه داشت . جايی كه فكر نمی كرد كسی پياده بشه و نماز بخونه ،
سيد در را باز كرد و هفت هشت نفر پياده شديم . توی سرما با آب سرد وضو گرفتيم و همان جا كنار جاده به نماز ايستاديم .
بعد هم سيد رفت و از راننده تشكر كرد و به او گفت : ببين چه ثواب بزرگی بُردی ، باعث شدی تعدادی نمازشان را در اول وقت بخوانند و نمازشان قضا نشه ، همين کار تو ، توشه آخرت توست ».
شادی روح مطهرش صلوات